سکه در ایران
پادشاهان صفوی
صفوی، صفویه یا صفویان دودمانی ایرانی و شیعه بودند
که در سالهای 880 تا 1101هجری خورشیدی
(برابر 1135-907 قمری و 1722-1501 میلادی)
بر ایران فرمانروایی کردند.
بنیانگذار دودمان پادشاهی صفوی، شاه اسماعیل یکم است
که در سال 880 خورشیدی در تبریزتاجگذاری کرد
و آخرین پادشاه صفوی، شاه سلطان حسین است
کهدر سال 1101 خورشیدی از افغان هاشکست خورد.
همه چیز درباره ارگ بم - کرمان
ادامه مطلب را بخوانید
روی عکس زیر کلیک کنید
ارگ بم بزرگترین سازه? خشتی در جهان میباشد
ارگ بم در استان کرمان در جنوب شرقی ایران قرار دارد
در تاریخ 5 دی 1382
در اثر زلزله? شدیدی که شهر بم
و حـومـه? آن را تــحـت تــاثـیــر قـرار داد
ارگ بم تقریباً به طور کامل از بین رفت
چند روز پس از رخ دادن زمین لرزه
رئیس جمهور وقت ایران اعلام کرد
که ارگ بازسازی خواهد شد
«بم و فضای فرهنگی آن»
در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیدهاست
این ارگ عظیم که در مسیر جاده? ابریشم قرار دارد
سده 5 پیش از میلاد ساخته شده است
و تا سال 1850 پس از میلاد نیز همچنان مورد استفاده بود
به طور قطع مشخص نیست
چرا پس از آن دیگر مورد استفاده قرار نگرفت
کل بنا یک دژ بزرگ است
که در قلب آن، ارگ واقع شده
اما به دلیل ظاهر پرابهت ارگ
که پر ارتفاع ترین قسمت مجموعه نیز به شمار میآمد
کل بنای دژ به عنوان ارگ بم نامیده میشود
ارگ بم بعد از زلزله ی بم
داریوش بزرگ و پادشاهی او
داریوش کبیر (داریوش اول، داریوش بزرگ) (549-486 ق. م.) سومین پادشاه هخامنشی (سلطنت از 521 تا 486 ق. م.). فرزند ویشتاسپ (گشتاسپ)بود. ویشتاسپ فرزند ارشام و ارشام پسر آریارمنا بود.
ویشتاسپ پدر او در زمان کورش ساتراپ (والی) پارس بود. داریوش در آغاز پادشاهی با مشکلات بسیاری روبرو شد. غیبت کمبوجیه از ایران چهار سال طول کشیده بود. گئومات مغ هفت ماه خود را به عنوان بردیا برادر کمبوجیه بر تخت مستقر ساخته و بینظمی و هرج و مرج را در کشور توسعه داده بود. در نقاط دیگر کشور هم کسان دیگر بدعوی اینکه از دودمان شاهان پیشین هستند لوای استقلال برافراشته بودند. شرحی که از زبان داریوش در کتیبه بیستون از این وقایع آمده جالب است و سرانجام همه بکام او پایان یافت. داریوش این پیروزیها را در همه جا نتیجه? لطف اهورامزدا میداند، میگوید:
«هرچه کردم بهرگونه، به اراده اهورامزدا بود. از زمانیکه شاه شدم، نوزده جنگ کردم. به اراده اهورامزدا لشکرشان را درهم شکستم و 9 شاه را گرفتم… ممالکی که شوریدند دروغ آنها را شوراند. زیرا به مردم دروغ گفتند. پس از آن اهورامزدا این کسان را بدست من داد و با آنها چنانکه میخواستم رفتار کردم. ای آنکه پس از این شاه خواهی بود با تمام قوا از دروغ بپرهیز. اگر فکر کنی: چه کنم تا مملکت من سالم بماند، دروغگو را نابود کن…».
طبیبی بنام دموک دس که در دستگاه اریتس بود و به اسارت بزندان داریوش افتاده بود، هنگامی که زخم پستان آتوسا دختر کورش و زن داریوش را درمان میکرد او را واداشت که داریوش را به لشکرکشی بسرزمین یونان ترغیب کند. باید خاطرنشان ساخت که این پزشک، یونانی بود و داریوش او را از بازگشت بوطن محروم کرده بود. دموک دس بملکه گفته بود که خود او را بهعنوان راهنمای فتح یونان به داریوش معرفی کند و بگوید که شاه با داشتن چنین راهنمایی بخوبی میتواند بر یونان چیره شود. این طبیب یونانی خود را بهمراه هیأتی از پارسیان به روم و یونان رساند و در آنجا بخلاف میل داریوش، در شهر کرتن که میهن اصلی او بود ماند و دیگر به ایران نیامد و هیأت پارسی که برای آشنا شدن بوضع یونان و فراهم کردن زمینه? تسخیر آن دیار رفته بود بینتیجه بمیهن بازگشت.
داریوش پس از فرونشاندن شورشهای داخلی و سرکوبی یاغیان، تشکیلات کشوری و اداری منظمی بوجود آورد که براساس آن تمام کشورها و ایالات تابع شاهنشاهی او بتوانند با یکدیگر و با مرکز شاهنشاهی مربوط و از نظر سازمان اداری هماهنگ باشند.
? لشکرکشی داریوش به اروپا: در ازمنه? مختلف تاریخی قبایل آریایی سکاها در نقاط مختلف سرزمین وسیعی که از ترکستان روس تا کناره? دانوب، در مرکز اروپا امتداد داشت مسکن داشتند. بطور کلی از نظر تمدن در مرحله? پاینی بودهاند.
هرودت در شرح حمله داریوش به سکائیه نوشتهاست که سکاها از جنگ با او احتراز کردند و بداخل سرزمین خود عقب نشستند و چون بیابان وسیع در پیش پای آنها بود، آنقدر داریوش را بدنبال خود کشیدند که او از ترس قحطی آذوقه تصمیم گرفت به ایران برگردد. اما با اینکه در این حمله پیروزی شاهانهای بدست نیاورد سکاها را برای همیشه از حمله به ایران و ایجاد زحمت برای مردم شمال این آب و خاک منصرف ساخت.
? تسخیر هند: داریوش متوجه پنجاب و سند شد. در سال 512 ق. م. ایرانیان از رود سند گذشتند و قسمتی از سرزمین هند را گرفتند داریوش فرمان داد تا کشتیهایی بسازند و از طریق دریای عمان به پنجاب و سند بروند. این دو نقطه? زرخیز و پرثروت برای ایران آنروز بسیار مهم بود. این چیرگی پارسیان در تاریخ هند مبدأ دوران تازهای گردید و سرنوشت هند را دگرگون ساخت.
داریوش ولیعهد خود را برگزید و هنگامی که آخرین تدارکات خود را برای جنگ مصر و یونان میدید پس از 36 سال پادشاهی درگذشت. این واقعه در سال 486 ق. م. بودهاست. آرامگاه داریوش اول در فاصله چهارهزار و پانصد متری تخت جمشید، در نقش رستم است.
در زمان او حدود متصرفات شاهنشاهی ایران از یک سو به چین و از سوی دیگر به قلب اروپا و افریقا میرسید.
ده اشتباه پرطرفدار در زبان فارسی...
ده اشتباه پرطرفدار در زبان فارسی...
«فرورتیش رضوانیه»، روزنامهنگار
محقق در وبلاگ شخصی خود نوشت:
این که یک روز بتوانیم عبارتهای بیگانه
را از زبان فارسی اخراج کنیم، یک رویای
دست نیافتنی است، چون ما فارسی را هم
درست صحبت نمیکنیم و صحیح نمینویسم.
اما پیش از آن که به دنبال ریشه
عبارتها باشید، سعی کنید تا مرتکب هیچیک از
این 10 اشتباه پرطرفدار و محبوب نشوید:
1- وقتی کسی را برای نخستینبار دیدهاید، نباید بگویید:
«از آشنایی با شما، خوشبخت شدم!»
باید بگویید: «از آشنایی با شما، خوشوقت هستم!»
معنای «خوشبختی» با «خوشوقت بودن» فرق دارد،
این که ملاقات با آن شخص چنان زندگی شما را متحول
باشد که احساس خوشبختی کنید. انتخاب با خودتان است.
2- در دستور زبان فارسی، چیزی به اسم «میباشد» وجود ندارد
. اگر در گذشته از آن استفاده میشد، دلیل بر صحیح بودنش
نیست.آن را هرگز در جملههایتان به کار نبرید.
3- وقتی منظورتان اتومبیل «BMW» است،
یا باید به زبان آلمانی بگویید «بامو» یا به
زبان آمریکایی «بیامدبلیو» بنویسید. اتومبیلی به اسم «بیامو» که
ما ایرانیها میگوییم و همهجا مینویسیم، در دنیا وجود ندارد.
4- چیزی که در آگهیها و کاتالوگها از آن به عنوان
«درب» نام میبرید، «در» است. «تحویل درب منزل»
«نصب درب و پنجره» اشتباه است. چرا فکر میکنید
از «درب» در متنی نوشتید، آن را باکلاس و رسمی میکند؟
5- وقتی خدمات یک شرکت یا هر
چیزی را فهرست میکنید، لازم در انتهای هر مورد نقطه بگذارید.
نقطه به معنای پایان یک جمله است. وقتی شما جمله
ننوشتید و فقط چند کلمه است، نقطه نگذارید.
چیزی که در ادامه میخوانید، نمونه این اشتباه است.
انواع خدمات موبایل را از ما بخواهید:
تعمیرات.
لوازم جانبی.
ریست کردن گوشی.
نصب وایبر.
وقتی شما جمله ننوشتید، نیازی نیست بعد از
هر مورد از هر مورد فهرست، نقطه بگذارید.
6- اگر میخواهید از فرهنگستان زبان و ادب
فارسی پیروی کنید و فقط عبارتهای مورد تایید
آنها را به کار ببرید، هنگام نام بردن از اصطلاحات تخصصی کامپیوتری
و نرمافزاری، نام اصلی و انگلیسی آن را نیز حداقل یکبار بنویسید
تا مخاطب گیج نشود. وقتی شما از «نمایه» در فیسبوک صحبت میکنید،
کاربری که زبان فارسی را برای اداره صفحه خود انتخاب نکرده،
نمیفهمد از چه چیزی صحبت میکنید و «نمایه»، چیست.
7- استرالیا را «Australia» مینویسند و اتریش را «Austria» مینامند
. این دو کشور با یکدیگر تفاوت دارند. مراقب باشی
د که مانند مترجمان برخی سایتها و خبرگزاریها، آنها را اشتباه نگیرید.
8- «سلاح» و «اسلحه» با یکدیگر فرق دارند:
1- پلیس از گروگانگیر خواست تا «سلاح» خود را روی زمین بگذارد.
2- اسلحه شکارچیان متخلف، توقیف شد.
در واقع، «اسلحه»، جمع «سلاح» است
و چیزی به اسم «اسلحهها» معنایی ندارد.
9- «چپ کردن» و «واژگون شدن» مترادف نیستند.
وقتی یک اتومبیل در تصادف از پهلو با زمین برخورد میکند
، آن را «چپ کردن» مینامند و زمانی که سقف نیز با زمین
برخورد کند یا اتومبیل کامل روی هوا بچرخد
و سر و ته شود، «واژگون» شده است.
10- عبارت «کاندید»، در زبان فرانسوی به معنی سادهدل و
معصوم است. وقتی کسی قصد دارد تا در انتخابات مجلس
کند، او را «کاندیدا» به معنای داوطلب یا نامزد مینامند
. البته در این که نمایندگان محترم مجلس کاندید
، شکی نیست؛ اما در هر حال وقتی هنوز به بهارستان
راه نیافتهاند و به چاپ پوستر و سخنرانی
تبلیغاتی مشغولند، «کاندیدا» محسوب میشوند.
بهمن جادویه سردار ساسانی
بهمن جادویه (بهمن جاذویه) در دههی 630 میلادی در اواخر دوران ساسانی و در طی حملهی اعراب به ایران فرمانده سپاه ایران در منطقه سواد (عراق) بود. شهرت او بیشتر بخاطر فرماندهی در جنگ پل است. جنگ پل تنها جنگ در رشته جنگهای صدر اسلام مابین ایران و اعراب بود که به پیروزی ایرانیان منجر شد.
رستم فرخزاد که در این زمان کسب قدرت کرده بود، دهقانان منطقهی سواد را به دفع اعراب واداشت و به هر آبادی کسی را فرستاد تا مردم را بر اعراب بشوراند. در سال 634 میلادی بهمن جادویه توسط رستم فرخزاد از تیسفون به همراه سپاه و فیلان جنگی به منطقهی سواد اعزام شد؛ از آن سوی ابوعبیدبن مسعود ثقفی نیز در کرانهی غربی فرات در جایی به نام مروحه لشکرگاه زد.
در آن محل بر روی فرات پلی واقع بود ابوعبید با لشکر خویش از آن پل گذشت و در طی جنگی سخت ابوعبید با حدود چهار هزار نفر از لشکریانش در این جنگ که جنگ پل نامیده میشود، کشته شدند و گروه باقیمانده فرار کردند. همچنین مثنیبنحارثشیبانی در این جنگ زخمی شد و چندی بعد در اثر همین زخم فوت کرد. بهمن جادویه میخواست تا فراریان را دنبال کند لیکن خبر رسید که در تیسفون باز اختلاف پدید آمده است از این رو بهمن راه تیسفون را در پیش گرفت. طبق روایاتی پس از این شکست سنگین، عمربنخطاب خلیفهی مسلمانان تا یکسال نام عراق را نمیآورد.
در سال 637 میلادی جنگ قادسیه به وقوع پیوست. در روز دوم لشکر امدادی اعراب که از شام رسیدهبود، وارد میدان شد و نبردهای تن به تن بین پهلوانان دو سپاه صورت گرفت. در این نبردها سه نفر از سرداران ایرانی که بهمن جادویه هم یکی از آنان بود، کشته شدند.
زندگینامه مختصری از نادر شاه افشار
(
0)
نادر شاه افشار از ایل افشار بود او از مشهورترین پادشاهان ایران بعد از اسلام است ، ابتدا نادر قلی یا ندرقلی نامیده می شد .
موقعی که افغانها و روس ها و عثمانی ها از اطراف بایران دست انداخته بودند و مملکت در نهایت هرج و مرج بود یک عده سوار با خود همراه کرد و به طهماسب صفوی که کین پدر برخواسته بود همراه شد فتنه های داخلی را خواباند افغانها را هم بیرون ریخت.
شاه طهماسب صفوی از شهرت و اعتبار نادر در بین مردم دچار رشک و حسادت گشت و برای نشان دادن قدرت خود با لشکری بزرگ به سوی عثمانی تاخت و در آن جنگ هزاران سرباز ایرانی را در جنگ چالدران بدلیل عدم توانایی به کشتن داد و خود از میدان جنگ گریخت.
نادر با سپاهی اندک و خسته از کارزار از مشرق به سوی مغرب ایران تاخت و تا قلب کشور عثمانی پیش رفت و سرزمینهای بسیاری را به خاک ایران افزود و از آنجا به قفقاز تحت اشغال روس ها رفت که با کمال تعجب دید روسها خود پیش از روبرو شدن با او پا به فرار گذاشته اند در مسیر بر گشت در سال 1148 در دشت مغان در مجلس ریش سفیدان ایران از فرماندهی ارتش استعفا نمود و دلیلش اعمال پس پرده خاندان صفوی بود .
خود عازم مشهد شد در نزدیکی زنجان سوارانی نزدش آمدند و خبر آوردند که مجلس به لیاقت شما ایمان دارد و در این شراط بهتر است نادر همچنان ارتش دار ایران باقی بماند و کمر بند پادشاهی را بر کمرش بستند.
او سه بار به هند اخطار نمود که افسران اشرف افغان را که حدودا 800 نفر بودند و در قتل عام مردم ایران نقش داشتند را به ایران تحویل دهد که در پی عدم تحویل آنها سپاه ایران از رود سند گذشتند و هندوستان را تسخیر نمود ند 800 متجاوز افغان را در بازار دهلی به دار زدند و بازگشتند و نادر شاه حکومت محمد گورکانی را به او بخشید و گفت ما متجاوز نیستیم اما از حق مردم خویش نیز نخواهیم گذشت محمد گورکانی بخاطر این همه جوانمردی نادر از او خواست هدیه ای از او بخواهد و نادر قبول نکرد و در پی اسرار او گفت جوانان ایران به کتاب نیازمندند سالها حضور اجنبی تاریخ مکتوب ما را منهدم نموده است محمد گورکانی متعجب شد او علاوه بر کتابها جواهرات بسیاری به نادر هدیه نمود که بسیاری از آن جواهرات اکنون پشتوانه پول ملی ایرا ن در بانک مرکزی است .
بقیه در ادامه مطلب
12 سال سطنت نمود و در سال 1160 بوسیله عده ای خائن کشته شد . نکته قابل ذکر آنست که او از 15 سالگی تا 25 سالگی بهمراه مادرش در بردگی ازبکان گرفتار بود و با مرگ مادرش از اردوگاه ازبکان گریخت و پس از آن با جوانان آزادیخواهی همپیمان شد .
نادر شاه افشار در حال حاضر یکی از دو پادشاه محبوب گذشتگان ایران است نام او و کورش هخامنشی دل ایرانیان را گرم و به شوق می آورد . اندیشمند میهن پرست کشورمان(( ارد بزرگ )) در مورد نادر شاه افشار می گوید : او توانست از خراب آبادی که دشمنان برایمان ساخته بودند کشوری باشکوه بسازد نام او همیشه برای ایرانیان آشنا و دوست داشتنی خواهد بود .
در اینجا گزیده ای از سخنان نادر شاه افشار پادشاه ایران زمین را تقدیم می کنم :
نادر شاه افشار : میدان جنگ می تواند میدان دوستی نیز باشد اگر نیروهای دو طرف میدان به حقوق خویش اکتفا کنند .
نادر شاه افشار : سکوت شمشیری بوده است که من همیشه از آن بهره جسته ام .
نادر شاه افشار : تمام وجودم را برای سرفرازی میهن بخشیدم به این امید که افتخاری ابدی برای کشورم کسب کنم .
نادر شاه افشار : باید راهی جست در تاریکی شبهای عصیان زده سرزمینم همیشه به دنبال نوری بودم نوری برای رهایی سرزمینم از چنگال اجنبیان ، چه بلای دهشتناکی است که ببینی همه جان و مال و ناموست در اختیار اجنبی قرار گرفته و دستانت بسته است نمی توانی کاری کنی اما همه وجودت برای رهایی در تکاپوست تو می توانی این تنها نیروی است که از اعماق و جودت فریاد می زند تو می توانی جراحت ها را التیام بخشی و اینگونه بود که پا بر رکاب اسب نهادم به امید سرفرازی ملتی بزرگ .
نادر شاه افشار : از دشمن بزرگ نباید ترسید اما باید از صوفی منشی جوانان واهمه داشت . جوانی که از آرمانهای بزرگ فاصله گرفت نه تنها کمک جامعه نیست بلکه باری به دوش هموطنانش است.
نادر شاه افشار : اگر جانبازی جوانان ایران نباشد نیروی دهها نادر هم به جای نخواهد رسید .
نادر شاه افشار : خردمندان و دانشمندان سرزمینم ، آزادی اراضی کشور با سپاه من و تربیت نسلهای آینده با شما ، اگر سخن شما مردم را آگاهی بخشد دیگر نیازی به شمشیر نادرها نخواهد بود .
نادر شاه افشار : وقتی پا در رکاب اسب می نهی بر بال تاریخ سوار شده ای شمشیر و عمل تو ماندگار می شود چون هزاران فرزند به دنیا نیامده این سرزمین آزادی اشان را از بازوان و اندیشه ما می خواهند . پس با عمل خود می آموزانیم که پدرانشان نسبت به آینده آنان بی تفاوت نبوده اند .و آنان خواهند آموخت آزادی اشان را به هیچ قیمت و بهایی نفروشند .
نادر شاه افشار : هر سربازی که بر زمین می افتد و روح اش به آسمان پر می کشد نادر می میرد و به گور سیاه می رود نادر به آسمان نمی رود نادر آسمان را برای سربازانش می خواهد و خود بدبختی و سیاهی را ، او همه این فشارها را برای ظهور ایران بزرگ به جان می خرد پیشرفت و اقتدار ایران تنها عاملی است که فریاد حمله را از گلوی غمگینم بدر می آورد و مرا بی مهابا به قلب سپاه دشمن می راند ...
نادر شاه افشار : شاهنامه فردوسی خردمند ، راهنمای من در طول زندگی بوده است .
نادر شاه افشار : فتح هند افتخاری نبود برای من دستگیری متجاوزین و سرسپردگانی مهم بود که بیست سال کشورم را ویران ساخته و جنایت و غارت را در حد کمال بر مردم سرزمینم روا داشتند . اگر بدنبال افتخار بودم سلاطین اروپا را به بردگی می گرفتم . که آنهم از جوانمردی و خوی ایرانی من بدور بود .
نادر شاه افشار : کمربند سلطنت ، نشان نوکری برای سرزمینم است نادرها بسیار آمده اند و باز خواهند آمد اما ایران و ایرانی باید همیشه در بزرگی و سروری باشد این آرزوی همه عمرم بوده است .
نادر شاه افشار : هنگامی که برخواستم از ایران ویرانه ای ساخته بودند و از مردم کشورم بردگانی زبون ، سپاه من نشان بزرگی و رشادت ایرانیان در طول تاریخ بوده است سپاهی که تنها به دنبال حفظ کشور و امنیت آن است .
نادر شاه افشار : لحظه پیروزی برای من از آن جهت شیرین است که پیران ، زنان و کودکان کشورم را در آرامش و شادان ببینم .
نادر شاه افشار : برای اراضی کشورم هیچ وقت گفتگو نمی کنم بلکه آن را با قدرت فرزندان کشورم به دست می آورم .
نادر شاه افشار : گاهی سکوتم ، دشمن را فرسنگها از مرزهای خودش نیز به عقب می نشاند .
نادر شاه افشار :کیست که نداند مردان بزرگ از درون کاخهای فرو ریخته به قصد انتقام بیرون می آیند انتقام از خراب کننده و ندای از درونم می گفت برخیز ایران تو را فراخوانده است و برخواستم .
جایی که کریمخان در آن آرام گرفت !
(
0)
در گوشه شمال غربی محوطه کاخ گلستان چسبیده به تالار سلام بنائی سرپوشیده و ستوندار بصورت ایوان سه دهنهای وجود دارد که در وسط آن حوض جوشی ساخته شده بود. آب حوض جوش داخل خلوت کریمخانی نیز بوسیله قنات آب شاه تأمین و سپس به باغ گلستان سرازیر میشد که کمالالملک در نقاشی خود این حوض را به زیبایی به تصویر کشیده است.
اسمش را گذاشته اند جلوخان یا خلوت کریمخانی. جایی که کریمخان مدتی در آن آرام گرفت و حالا به گوشه ای دنج و تاریخی در کاخ گلستان تهران تبدیل شده است.
این قسمت از کاخ گلستان از دو نظر از محل های قدیمی و تاریخی به شمار می رود. یکی به سبب اساس بنای آن که در زمان کریمخان نهاده شده و دیگر به علت ستم و عمل ناجوانمردانه ای که آغامحمد خان قاجار در این محل با استخوان های پوسیده کریمخان زند روا داشته بود.
در سال 1206 ه.ق و به دستور آغا محمد خان بقایای جسد کریمخان زند را از عمارت کلاه فرنگی(محل کنونی موزه پارس در شیراز) به تهران حمل نموده و در زیر پله های همین خلوت کریمخانی که محل عبور و مرور روزانه او بود دفن کردند.
بعد از آغا محمد خان این قسمت از بناهای سلطنتی بر اثر تغییراتی که چندین بار در زمان ناصرالدین شاه داده شد تبدیل به محوطه کوچکی به نام حیاط کریمخانی شد و به وسیله نرده های آهنی از باغ گلستان جدا شده و به همان صورت باقی ماند. اما به علت صفا وآرامشی که داشت گاهی ناصرالدین شاه در این گوشه دنج به تنهائی در کنار حوض آن به استراحت پرداخته قلیانی می کشید.
بعد از انقراض قاجاریه و در زمان پهلوی اول (بهمن ماه 1304 ه.ش ) دستور شکافتن و کاوش زیر پله های سمت راست جلوخان را صادر شد. کارگران که آنها نیز از طایفه زند بودند تحت نظر استاد حسین میدانی زیر پله های مزبور را کنده پس از مقداری خاک برداری قطعات استخوان های نپوسیده شاه زند را بیرون آوردند.
بقیه در ادامه مطلب
در سال 1170 هجری شمسی آغا محمدخان قاجار بعد از غلبه بر لطفعلیخان زند و از بین بردن حکومت زندیه دستور داد تا بعد از شکافتن قبر کریمخان در شیراز استخوانهای او را به تهران آورده و در زیر پلههای خلوت کریمخانی که محل عبور و مرور روزانه او بود، دفن کنند. در زمان پهلوی اول باقیمانده استخوانهای کریمخان را از این محل خارج و به قم منتقل کردند.
پس از آغا محمدخان این قسمت از بناهای سلطنتی بر اثر تغییراتی که چندین بار در زمان ناصرالدین شاه اجرایی گشت، به محوطه کوچکی به نام حیاط کریمخانی تبدیل شد و به وسیله نردههای آهنی از باغ گلستان جدا شده به همان صورت باقی ماند.
سنگ مزار ناصرالدین شاه و تخت فتحعلی شاهی در خلوت کریمخانی جای گرفتهاند:
-سنگ مزار ناصرالدین شاه: این سنگ مزار پیش از این در آستانه مبارکه عبدالعظیم و بر روی مزار ناصرالدین شاه قرار داشته در اوایل انقلاب از شاه عبدالعظیم به کاخ گلستان منتقل و بعد از 17 سال در خلوت کریم خانی نصب گردید.
در حاشیه نیز از تزئینات متعدد استفاده شده است، در زیر پای چپ شاه حک شده عمل استاد عباسقلی حجار اما منابع تاریخی نام علی اکبر حجار را به عنوان پدید آورنده اصلی ذکر کرده اند.
مرحوم محمد علی فروغی - ذکاءالملک - در قالب یادداشتهای روزانه خود به تاریخ شنبه 27 شوال 1321 ه.ق آورده است:
«... برای سنگ قبر ناصرالدین شاه مذکور صورت ناصرالدین شاه را ساختهاند . حجار آن میرزا علی اکبر - نامی است. میگویند در این صنعت مهارت دارد . از قراری که شنیدم مباشر سنگ امیر الام است. نمیدانم کیست. صورت شاه را از کارهای کمالالملک گرفته و دور آن طبقات رجال ناصرالدین شاه را میسازند. میگویند، تا به حال سی هزار تومان خرج آن شده است.»
-تخت فتحعلی شاه: این تخت مرمری، در دوره قاجار مدتی مقابل عمارت خروجی و بادگیر قرار داشت اما در دوره پهلوی دوم به کنار سنگ قبر ناصرالدین شاه منتقل شد.اشعار نوشته شده اطراف تخت تعلق آن را به زمان فتحعلی شاه نشان میدهد.
برج شبلی دماوند، نمونه منحصر بفرد هنرمعماری ایرانی
(
0)
برج شیخ شبلی دماوند، نمادی از تاریخچه این شهر است که در مرکز شهر و بین دو محله قدیمی ?فرامه? و ? قاضی? از محله های قدیمی شهرستان قرار دارد.
برج شبلی یکی از نمونه های بارز شیوه معماری و اوج هنر در ایران بعد از اسلام است.
شیوه معماری برج شبلی شیوه معماری رازی است که در دوره سلجوقیان رواج داشته است.
در سال 247 هجری قمری، مردی در سامرا متولد شد که به ?شیخ ابوبکر دلف بن حجدر شبلی? نام گرفت.
وی شیعه و متولد ?شبلیه? و در بغداد زندگی می کرد، در دوران جوانی به علت اشتغال پدر و دایی اش در درگاه خلفای عباسی به مقام سیاسی دست یافت و از سوی حاکمان طبرستان، به امیری دماوند گمارده شد.
دماوندی ها دوران صدارتش را دورانی می دانند که در گسترش عدالت، امنیت و رفاه نمونه بوده است و زمانی که خبر فوتش در سال 334 هجری قمری در بغداد به گوش مردم دماوند رسید، آنان نیز بنایی یادبودی به نامش برپا داشتند که هنوز بعد از دوره سلجوقی و قرون چهارم و پنجم یاد او در گوشه و کنار شهر و مردم دماوند زنده است.
بقیه در ادامه مطلب
قدیمی های دماوند، این برج را ?پاگنبذ? می نامیدند، زیرا بر روی تپه های کوه نیل و به صورت هشت ضلعی بنا شده است و آن را پاگنبذ شیخ شبلی و یا برج شبلی شهرت داده اند.
این برج در ابتدا ساده و بعدها هشت ضلعی ساخته شد و تزئینات روکاری آن انجام شد و اکنون دو پوشش دارد که در صورت از بین رفتن پوشش خارجی برج، پوشش اصلی شبلی باقی می ماند.
در گوشه های آن در هر ضلع ستون های نیم دایره ای تزئینی دیده می شود که با آجر پخته ساخته شده و جنبه تزئینی دارد، گنبد آن نیز هشت ترک دارد که با یک شکستگی با زاویه تند به طرف راس متمایل می شود.
رئیس اداره میراث فرهنگی و گردشگری شهرستان دماوند در گفتگو با خبرنگار باشگاه خبرنگاران رودهن در خصوص بازسازی این برج گفت: بعد از برگزاری مناقصه و انتخاب پیمانکار، پروژه با شرح خدماتی شامل دیوارکشی دور مجموعه، احداث سرویس بهداشتی و نمازخانه، احداث ساختمان نگهبانی و پارکینگ مجموعه و فضاسازی پیرامون برج و دیگر اقدامات اجرا شد و به واسطه ارائه خدمات مطلوب هم اینک به شهرداری دماوند واگذار شده است.
?ابراهیم اکبری? افزود: برج شبلی از جمله معماری پس از شیوه پارسی، پارتی و خراسانی در دوره اسلامی شکل گرفته است و همه ویژگی های اعصار و دوره های پیش از خود، از جمله هیبت و شکوه معماری پارتی و ظرافت شیوه پارسی را دارد.
وی خاطرنشان کرد: این بنای هشت ضلعی با طاق، گنبد و سرداب از آجر و آهک ساخته شده است و بناهایی مثل مسجد?اردستان ?، ?گنبد قابوس? و چند اثر دیگر در ایران متعلق به این دوره است.
رئیس اداره میراث فرهنگی و گردشگری شهرستان دماوند گفت: گردشگران از این برج و فضای اطراف به عنوان تفرجگاه می توانند استفاده کنند.
برج شیخ شبلی از آثار قرون 4 و 5 هجری قمری در دوران سلجوقی در ارتفاعات مشرف به شهر دماوند واقع است.
برج هشت ضلعی شیخ شبلی دماوند در تاریخ 29 خرداد ماه 51 به شماره 920در فهرست آثار ملی به ثبت رسید.
معبد ادفو در مصر (+تصاویر)
(
1)
معبد ادفو (Edfu Temple) تنها معبدی است که به خوبی محافظت شده است .ساخت آن از 327 قبل مسیح توسط potlemy سوم آغاز شده و ساخت و ساز بنا توسط شهبانو Cleopatra ، آخرین شهبانو مصر ادامه داده شده است .این معبد تقریبا جوان است. یکی از جنبه های جالب این معبد دست نخورده ماندن آن می باشد که حتی بلوک سمت جلویی آن هنوز پا بر جاست.
در واقع معبد ادفو اولین معبد ساخته شده در اینجا نیست ، بلکه این معبد بر سر معبدی که برای Thutmosis سوم توسط معمار معروف به اسم Imhotep که بعدا خود را به خاطر شاهکار های معماریش خدا اعلام کرد ، ساخته شده بود ،بنا گردیده است.جهت محافظت از ورودی معبد ،دو مجسمه ی خدایان Horus قرار داده شده است.در آن زمان Horus به عنوان خدای آسمان شناخته می شد، که چشمان آن یکی خورشید و دیگری ماه بوده است.اهمیت او از آن جهت بود که او را با پادشاه یکسان می گرفتند. فرعون به عنوان مظهر انسان نمای Horus شناخته می شد.
عکس ها در ادامه مطلب