چرا ایرانیان باستان آناهیتا را میپرستیدند؟
(
0)
ایران از نظر جغرافیایی و آب و هوایی در منطقهای واقع شده است که خشک بوده و همیشه با مشکل کمآبی و خشکسالی روبه رو شده است. سدهای قدیمی و آثار باقی مانده از شبکههای آبیاری و قناتها، نشان میدهد که مردم ایران زمین همواره در صدد مقابله با بیآبی بودهاند. مشکل کمبود آب و وجود بیابانهای خشک موجب حرمت گذاشتن مردم به آب شد، این اعتقاد تا همین امروز ادامه دارد.
ایرانیان، آب را مظهر روشنایی و نماد پاکی میدانند و کاربرد این اعتقاد را ما در آداب و رسوم مردم هم میبینیم. چنانچه، هنگام سفر رفتن مسافران، به دنبال آنها، آب میپاشند. این علاقهمندی به آب حتی در خانههای ایرانیان هم دیده میشود. در ایران قدیم همهی خانهها حوضهای داشتند که غالبا با کاشیهای آبی فیروزهای پوشیده شده بودند. از حوض و استخر در باغها و خانههای ایرانی عموما به عنوان ذخیرهای برای آب دادن به گیاهان و حیاط و ایوان استفاده میکردند.
مرحوم پیرنیا در مورد شکل حوضها نوشته است: این حوضها در شکلهای شش ضلعی، دوازده ضلعی، مستطیل با تناسب طلایی بودهاند و در بعضی شهرها مثل شیراز حوضها را گرد میساختند. علاوه بر این حوضخانهها، بویژه در شهری بیابانی مانند کاشان در ارتباط انسان با آب و تلطیف شرایط سخت طبیعی، نقشی شایان توجه ایفا میکردند.
بقیه در ادامه مطلب
چرا ایرانیان باستان آناهیتا را میپرستیدند؟
در معماری ایرانی علاوه بر اینکه فضاهای معماری مانند خانه و مسجد و حسینیه و بازار هریک به نحوی با آب ارتباط داشته است. برخی عناصر معماری نیز اختصاصاً برای نگهداری و توزیع و مصرف آب به وجود آمده است که ذوق و هنر ایرانی تجلی زیبا و دلپذیر و پرمعنای خویش را در آن به نمایش بگذارد. از جمله مهمترین این عناصر میتوان به آب انبارها، آسیابها، سقاخانهها، پلها و قناتها اشاره کرد.
سقاخانهها همواره نماد و یادآور عزت و هویت و آزادگی و عدالتخواهی وایثار، جوانمردی، و مروت ایرانیان بوده است و هویت دینی و فرهنگی و ملی و حماسی یک ملت را در خود دارد. سقاخانهها معمولا در مرکز محلات و در جوار حسینیهها و تکایا و در مسیر گذرهای اصلی تشنگان را سیراب میکردند و تاریخ حماسی و ارزشهایی جاودان را در خاطرهها زنده میکردند.
گرمابههای ایرانی در زمان اردشیر
آب انبار یکی دیگر از جلوههای اهمیت دادن مردم ما به آب است. نقش حیاتی آب انبارها در بافت شهرها، بویژه در شهرهای حاشیهی کویر و منطقههای کم آب ایران و تکامل طرح و شیوهی ساختمان و بعد هنری و تزییناتی آنها در دوران اسلامی قابل توجه است. به گونهای که میتوان برخی از نمونههای این پدیده معماری را از لحاظ ارزشهای هنری، فرهنگی، فنی و تاریخی همسنگ برخی مساجد بزرگ، کوشکها، مقابر و دیگر آثار هنری معماری ایران اسلامی معرفی کرد.
گرمابهها که نمونههایی از آنها، 1500 تا 2000 سال قدمت دارند هم نمایانگر جایگاه آب در فرهنگ ملی ما و میل مردم ما به پاکیزگی است. گرمابههای ایرانی، ساختمانهایی گرم با ظرفی بزرگ به نام (آبزن) بودهاند. و چون مردم ایران آب را مقدس میشمردند و نمیخواستند آن را آلوده کنند، آب استفاده شده را بعد از استحمام روی زمین و یا به آسمان میپاشیدند و آن را وارد آب پاک نمیکردند. آبزن از زمانهای کهن در ایران زمین وجود داشته است، چنانچه در نقلهایی که از اردشیر بابکان میشود مشخص است که در زمان او هم از از آبزن استفاده شده است.
کاریز یا قنات، یکی از روشهای ابداعی ایرانیانان برای بدست آوردن آب محسوب میشود. قنات با کندن چاههای متعددی از دامنهی کوهستان تا دشت و متصل کردن آنها به یکدیگر به وجود میآید و از این طریق آب به صورت دایمی جریان پیدا میکند. یکی از کارکردهای قنات این بوده است که آب را زیر زمین جاری کند چون که آب در جریان روی زمین با تابش مستقیم آفتاب ممکن بود بخار شود. پس از زلزلهی بم باستانشناسان، قدیمیترین شبکهی قنات جهان را با قدمتی بیش از دو هزار سال در آن منطقه کشف کردهاند.
آسیابها، نشان آبادنی بودند
ایرانیان همچنین در ساخت سد هم مهارت داشتهاند؛ از جمله معروف ترین این سدها سد «مرو» بر رود مرغاب بود، این سد در شش فرسخی شهر مرو قرار داشت و 10 هزار نفر از آن حفاظت میکردند.
آسیابهای آبی که در سراسر کشور بر رودخانهها، تعبیه میشدند از دیگر نشانههای کم آبی در ایران است. آسیابها با سادگی ظاهری خود یکی از سالمترین و کارآترین نوع استفاده از انرژی پتانسیل آب را به نمایش گذاشته و جلوهای از توسعه پایدار بودند که امروز بشر به دنبال آن است و متاسفانه تقریباً متروک شده است. گفته میشود که از مظاهر خاص تمدن ایرانی تا چند سال پیش در هر شهر و قریه و کورهدهی، آسیاب بود و همانطور که امروز آبادانی شهرها را به تعداد سینماها و مراکز هنری آن میشناسد و روزگاری تعداد مساجد و کثرت منابر میزان بزرگی و آبادانی شهری بود، زمانی هم برای آبادان معرفی کردن هر ده و کوهستان، برایش آسیاب میشمردند.
انعکاس بنا در آب، از شاهکارهای ایرانیان است
یکی از کارهای عمرانی و هنری ایرانیان در استفاده از آب، بروز هنر و ابتکار ایرانیان در ساختن باغهای زیبا است، آنها هرجا که چشمه و یا جوی آبی میدیدند، درختی کاشته و باغی پرورش میدادند. در این باغها، آب نماهای زیبا میساختنند. مرحوم مشیرالدوله پیرنیا در این باره گفته است: «در حالیکه سازندگان، سیستمی جالب را برای آبیاری کرتها به وجود آوردهاند ولی سعی کردهاند که به بهترین وجه نیز آب را نمایش دهند. به همین دلیل سطوح را طوری انتخاب میکردند که جریان آب به خوبی نمایش داده شود. »
یکی دیگر از هنرهای مهم ایرانیان، ساختن کوشکها و قصرها در برابر استخرهای بزرگ آب است که با افتادن نمای کاخ در آب استخر، زیبایی آن محوطه دوچندان میشود، نمونهای از آن در کاخ اردشیر بابکان یا آتشکدهی «آذرفرنبغ»، می توان دید. در کاخ های سلطنتی و عمارات دوره صفویه از جمله در کاخ چهلستون این انعکاس زیبا را میتوان مشاهده کرد. در باغ فین کاشان نیز عمارت ساخته شده به وسیله فتحعلی شاه قاجار، به تمامی در آب منعکس است.
عمارت شمس العماره در کاخ گلستان تهران که به امر ناصرالدین شاه قاجار (1313-1263) ساخته شده نیز از ساختمانهایی است که عکس آن در استخری که در مقابل آن ساخته بودند منعکس میشد این استخر پس از مدتی پر شده و به جای آن درختکاری شده است.
یکی دیگر از خلاقیتهایی که ایرانیان برای به جلوه درآوردن زیباییهای هرچه بیشتر آبها انجام میدادند. ساختن ساختمان در وسط دریاچههای طبیعی در نقاط کوهستانی و یا استخرها و دریاچهها است که نمونهی آن را میتوان در ساختمانی که به امر شاه عباس در وسط دریاچه عباس آباد بهشهر ساخته شده است دید.
استخر شاه گلی تبریز یا استخر شاهی نیز نمونهای از این کاراست. از آثار معماری و هنری ایران همچنین میتوان به ساختن پلهای مهم و زیبا، به روی رودخانهها اشاره کرد که در واقع جلوههای رودی را که از زیر آن میگذرد دوچندان میکند. یکی از زیباترین پلهایی که در دورهی صفویه توسط الله وردی خان روی رودخانهی زاینده رود ساخته شده، پل سی و سه پل است.
نقش آب بر فرش و میانیاتور
علاوه بر معماری آب در صنایع دستی ایرانی نیز نمود یافته است. به طوریکه در ارزندهترین هنر دستی ایران یعنی فرش هم آب چشمهسارها، حوضها و رودخانهها نقشآفرین شدهاند. همچنین در کمتر مینیاتور ایرانی است که نقش جویباری زیبا و یا حوضی که مرغان در آن به آب تنی و بازی مشغولاند، نمایش داده نشده باشد و نیز بر کتیبهها و دیوار کاخها نیز هر جا مجلسی را رقم زدهاند آب، آبنما ونهر جوی و جویبار خودنمایی کرده و هنر دیرپای ایران را به رخ تماشاگر میکشد.
آب در باور ایرانیان مقدس است
آب در فرهنگ ملی ایران هم دارای ارزش و اعتباری ویژه بوده است. ایرانیان از دوران باستان آب را مظهر پاکیزگی میدانستند و این موضوع در نوشتههای مذهبی و براساس روایات دینی اوستایی مورد تأکید بوده و در شاهنامهی فردوسی نیز به این موارد اشاره شده است. مثلا اینکه از مهمترین دستورات زرتشت برای زندگی بهتر؛ دوری از گناه و پرهیز از دروغ، خود داری از آلوده کرده عناصر چهارگانه موثر بر زندگی بشر که آب، باد، خاک و آتش هستند. ایجاد آبادانی و کاشت گیاه و درخت، خشکاندن مردابها و ماندابها، از بین بردن حیوانات موذی، حفر قنات و چاه برای آبیاری و مهمتر از همه کشاورزی بوده است. از تقدس آب نزد ایرانیان همین بس که «میهن» و «زادگاه» را «آب و خاک» می نامند.
از جمله مواردی که در شاهنامه به آئینهای استفاده از آب در پاکی و پاکیزگی در امور دینی اشاره شده است میتوان به این مورد اشاره کرد؛ هنگامی که کیخسرو و کیکاووس قصد رفتن و زیارت «آذرگشسب»؛ در آذربایجان را دارند تا پس از راز و نیاز با خداوند بزرگ به دنبال یافتن افراسیاب بروند، میبینیم که آنها باید در هنگام ورود به آتشکده، دست و پا و سر و تن خود را بشویند تا پاک شوند و بعد داخل آتشکده روند.
در ایران زمین نیایشگاهها به علت توجه به پاکیزگی در کنار رودها، چشمهها، دریاچهها و قناتها ساخته شده است تا نیایشگران و نمازگزاران پیش از آنکه به نیایشگاه وارد شوند، زشتیها را از خود دور کنند و با شستن اندام و سر و تن و پوشیدن جامه پاکیزه آمادهی نیایش شوند. در فارسی کهن و میانه؛ طهارت و شست وشو را «پادیا»، یا «پادیاوی» و نیز تشت آبی را که با آن شست وشو میکردند، «پادیابدان» میگفتند. آنها، جایگاههایی را هم که برای شستوشو میساختند، «پادیاو» مینامیدند. پادیاو به طور معمول چهار دیواری کوچکی بود که جوی آب یا برکهای در میان و رختکنها و طاقنماهایی در پیرامونش داشته است، همین «پادیاو» با همه ویژگی هایش بعد از اسلام، در پیش و جلو در مساجد و زیارتگاه ها، به نام وضوخانه مورد استفاده قرار گرفت.
آتشکدهی «آذرگشسب» آذربایجان نیز که به نام «آذرخسروان» و شاهنشاهان ایران معروف شد در کنار دریاچه یا برکهای قرار دارد. این باورها و این تقدس آب در نزد ایرانیان بوده که آب را جزو چهار عنصر مقدس دانستهاند. حتی ایرانیان قبل از زرتشت -یک تیرهی آریایی- عناصر چهارگانه، یعنی باد، خاک، آب و آتش را گرامی میداشتند و آن را به وجود آورندهی گیتی و گردانندهی نظام هستی میشمردهاند.
ستایش آناهیتا، الههی آب توسط ایرانیها
باید دانست که این توجه به وجود آب در کنار آتشکدهها، نشانگر توجه ایرانیان به نیایش آب و الهه آن یعنی «آناهیتا» در کنار آتش است. در آئینهای کهن ایران، ناهید یا ایزد پاکی و آب، ستوده شده است و سرچشمه آبهای پاک در اوستا، مانند ایزدان دیگر نیایش شده است. اعتقادی که از دورهی باستان در باور مردم ایران درباره تقدس آب و آناهیتا (الههی آب و پاکیزگی) وجود داشته از نظر اجتماعی نیز تأثیرگذار بوده و آداب و رسوم بسیار از آن نشأت گرفته است.
مثلا اینکه در زمان ساسانیان در برخی روستاها رسم بود دختران شوهر نکرده، آب در سفرهی هفت سین را از چشمهسارها و بویژه از زیر آسیابها بیاورند. چون معتقد بودند نوروز هنگام زایش و باروری است و کوزهی آب که نمادی از آناهیتا است باید در سفرهی نوروزی گذاشته شود. جایگاه آناهیتا، در آب دریاها و چشمهسارهاست و هنگامی که آب سفرهی نوروزی از زیر آسیابها برداشته شود، برکت گندم و جو آرد نشده را نیز خواهد داشت و موجب گشایش کار خانواده در سال نو خواهد شد.
توجهی که مردم به تقدس آب و الههی آن دارند و همچنین به دلیل نیازی که همواره با توجه به خشکی سرزمین خود به آب داشتهاند، موجب شد که روز سیزدهم نوروز هم مراسم ویژای داشته باشند. آنها، این روز را به ایزد (تیر) یا (تیشتری) متعلق میدانند و برای طلب باران از این ایزد به صحرا میرفتهاند. در باور مردم این ایزد همواره با ایزدی دیگر که دیو خشکی و خشکسالی است و «اپوش» نام دارد در جنگ و کشمکش است و اگر شکست بخورد گیاهان میخشکند و خشکسالی میشود و اگر پیروز شود، سرچشمهی آبها به نیروی اسبی روان می گردند و سرزمینها از سال خوب و خوشی بهره مند میشوند. بنابراین برای اینکه ایزد باران پیروز شود، لازم بود که همهی مردم در نماز از او نام ببرند و او را بستایند و از او طلب باران کنند.
به نظر میرسد 13 نوروز، روزی است که مردم ایران در همهی سرزمینهای ایرانی طلب باران میکردند. همچنین سپردن سبزههای تازه دمیده نوروزی به آب روان جویبارها تمثیلی است از دادن هدیه به ایزد آب (آناهیتا) و ایزد باران و جویبارها تا به این طریق تخمه بارور شدهای را که ناهید، فرشته موکل آن بوده است به خود ناهید بازمی گردانند و گیاهی را که ایزد تیر، پرورانده است به خود وی بازمی سپرند، تا موجب برکت و باروری و فراوانی آب در سال نو باشد.
داستانی زیبا از بخشندگی کوروش کبیر!
(
0)
روزی که کوروش وارد شهر صور شد یکی از برجسته ترین کمانداران سرزمین فینیقیه (که صور از شهرهای آن بود) تصمیم گرفت که کوروش را به قتل برساند. آن مرد به اسم "ارتب" خوانده می شد و برادرش در یکی از جنگ ها به دست سربازان کوروش به قتل رسیده بود. کوروش در آن روز به طور رسمی وارد صور شده بود و پیشاپیش او، به رسم آن زمان ارابه آفتاب را به حرکت در می آوردند و ارابه آفتاب حامل شکل خورشید بود و شانزده اسب سفید رنگ که چهار به چهار به ارابه بسته بودند آن را می کشید و مردم از تماشای زینت اسب ها سیر نمی شدند ...
بقیه در ادامه مطلب
هیچ کس سوار ارابه آفتاب نمی شد و حتی خود کوروش هم قدم در ارابه نمی گذاشت و بعد از ارابه آفتاب کوروش سوار بر اسب می آمد. از آنجا که پادشاه ایران ریش بلند داشت و در اعیاد و روزهای مراسم رسمی، موی ریش و سرش را مجعد می کردند و با جواهر می آراستند. کوروش به طوری که افلاطون و هرودوت و گزنفون و دیگران نوشته اند علاقه به تجمل نداشت و در زندگی خصوصی از تجمل پرهیز می کرد، ولی می دانست که در تشریفات رسمی باید تجمل داشته باشد تا اینکه آن دسته از مردم که دارای قوه فهم زیاد نیستند تحت تاثیر تجمل وی قرار بگیرند. در آن روز کوروش، از جواهر می درخشید و اسبش هم روپوش مرصع داشت و به سوی معبد "بعل" خدای بزرگ صور می رفت و رسم کوروش این بود که هر زمان به طور رسمی وارد یکی از شهرهای امپراطوری ایران(که سکنه آن بت پرست بودند) می گردید، اول به معبد خدای بزرگ آن شهر می رفت تا اینکه سکنه محلی بدانند که وی کیش و آیین آنها را محترم می شمارد.
در حالی که کوروش سوار بر اسب به سوی معبد می رفت، "ارتب" تیرانداز برجسته فینیقی وسط شاخه های انبوه یک درخت انتظار نزدیک شدن کوروش را می کشید!
در صور، مردم می دانستند که تیر ارتب خطا نمی کند و نیروی مچ و بازوی او هنگام کشیدن زه کمان به قدری زیاد است که وقتی تیر رها شد از فاصله نزدیک، تا انتهای پیکان در بدن فرو می رود. در آن روز ارتب یک تیر سه شعبه را که دارای سه پیکان بود بر کمان نهاده انتظار نزدیک شدن موسس سلسله هخامنشی را می کشید و همین که کوروش نزدیک گردید، گلوی او را هدف ساخت و زه کمان را بعد از کشیدن رها کرد. صدای رها شدن زه، به گوش همه رسید و تمام سرها متوجه درختی شد که ارتب روی یکی از شاخه های آن نشسته بود. در همان لحظه که صدای رها شدن تیر در فضا پیچید، اسب کوروش سر سم رفت. اگر اسب در همان لحظه سر سم نمی رفت تیر سه شعبه به گلوی کوروش اصابت می کرد و او را به قتل می رسانید. کوروش بر اثر سر سم رفتن اسب پیاده شد و افراد گارد جاوید که عقب او بودند وی را احاطه کردند و سینه های خویش را سپر نمودند که مبادا تیر دیگر به سویش پرتاب شود، چون بر اثر شنیدن صدای زه و سفیر عبور تیر، فهمیدند که نسبت به کوروش سوءقصد شده است و بعد از این که وی را سالم دیدند خوشوقت گردیدند، زیرا تصور می نمودند که کوروش به علت آنکه تیر خورده به زمین افتاده است.
در حالی که عده ای از افراد گارد جاوید کوروش را احاطه کردند، عده ای دیگر از آنها درخت را احاطه کردند و ارتب را از آن فرود آوردند و دست هایش را بستند...
کوروش بعد از اینکه از اسم و رسم سوءقصد کننده مطلع گردید گفت که او را نگاه دارند تا اینکه بعد مجازاتش را تعیین نماید و اسب خود را که سبب نجاتش از مرگ شده بود مورد نوازش قرار داد و سوار شد و راه معبد را پبش گرفت و در آن معبد که عمارتی عظیم و دارای هفت طبقه بود مقابل مجسمه بعل به احترام ایستاد. کوروش بعد از مراجعت از معبد، امر کرد که ارتب را نزد او بیاورند و از وی پرسید برای چه به طرف من تیر انداختی و می خواستی مرا به قتل برسانی؟
ارتب جواب داد ای پادشاه چون سربازان تو برادر مرا کشتند من می خواستم انتقام خون برادرم را بگیرم و یقین داشتم که تو را خواهم کشت، زیرا تیر من خطا نمی کند و من یک تیر سه شعبه را به سوی تو رها کردم، ولی همین که تیر من از کمان جدا شد، اسب تو به رو درآمد و اینک می دانم که تو مورد حمایت خدای بعل و سایر خدایان هستی و اگر می دانستم تو از طرف بعل و خدایان دیگر مورد حمایت قرار گرفته ای نسبت به تو سوءقصد نمی کردم و به طرف تو تیر پرتاب نمی نمودم!
کوروش گفت در قانون نوشته شده که اگر کسی سوءقصد کند و سوءقصد کننده به مقصود نرسد دستی که با آن می خواسته سوءقصد نماید باید مقطوع گردد. اما من فکر می کنم که هنگامی که به طرف من تیر انداختی با هر دو دست مبادرت به سوءقصد کردی و با یک دست کمان را نگاه داشتی و با دست دیگر زه را کشیدی. ارتب گفت همین طور است. کوروش گفت هر دو دست در سوءقصد گناهکار است و من اگر بخواهم تو را مجازات نمایم باید دستور بدهم که دو دستت را قطع نمایند ولی اگر دو دستت قطع شود دیگر نخواهی توانست نان خود را تحصیل نمایی، این است که من از مجازات تو صرفنظر می کنم.
ارتب که نمی توانست باور کند پادشاه ایران از مجازاتش گذشته، گفت ای پادشاه آیا مرا به قتل نخواهی رساند؟ کوروش گفت : نه. ارتب گفت ای پادشاه آیا تو دست های مرا نخواهی برید؟ کوروش گفت: نه. ارتب گفت من شنیده بودم که تو هیچ جنایت را بدون مجازات نمی گذاری و اگر یکی از اتباع تو را به قتل برسانند، به طور حتم قاتل را خواهی کشت و اگر او را مجروح نمایند ضارب را به قصاص خواهی رسانید. کوروش گفت همین طور است. ارتب پرسید پس چرا از مجازات من صرفنظر کرده ای در صورتی که من می خواستم خودت را به قتل برسانم؟ پادشاه ایران گفت: برای اینکه من می توانم از حق خود صرفنظر کنم، ولی نمی توانم از حق یکی از اتباع خود صرفنظر نمایم چون در آن صورت مردی ستمگر خواهم شد.
ارتب گفت به راستی که بزرگی و پادشاهی به تو برازنده است و من از امروز به بعد آرزویی ندارم جز این که به تو خدمت کنم و بتوانم به وسیله خدمات خود واقعه امروز را جبران نمایم. کوروش گفت من می گویم تو را وارد خدمت کنند.
از آن روز به بعد ارتب در سفر و حضر پیوسته با کوروش بود و می خواست که فرصتی به دست آورد و جان خود را در راه کوروش فدا نماید ولی آن را به دست نمی آورد. در آخرین جنگ کوروش که جنگ او با قبایل مسقند بود نیز ارتب حضور داشت و کنار کوروش می جنگید و بعد از آنکه موسس سلسله هخامنشی(کوروش بزرگ) به قتل رسید، ارتب بود که با ابراز شهامت زیاد جسد کوروش را از میدان جنگ بدر برد و اگر دلیری او به کار نمی افتاد شاید جسد موسس سلسله هخامنشی از مسقند خارج نمی شد و آنها نسبت به آن جسد بی احترامی می کردند، ولی ارتب جسد را از میدان جنگ بدر برد و با جنازه کوروش به پاسارگاد رفت و روزی که جسد کوروش در قبرستان گذاشته شد، کنار قبر با کارد از بالای سینه تا زیر شکم خود را شکافت و افتاد و قبل از اینکه جان بسپارد گفت : بعد از کوروش زندگی برای من ارزش ندارد.
کوروش بزرگ یا کوروش کبیر(576-529 پیش از میلاد)، نخستین پادشاه و بنیانگذار دودمان هخامنشی است. شاه پارسی پادشاهی انسان دوست بود و از صفات و خدمات او بخشندگی، بنیان گذاری حقوق بشر، پایهگذاری نخستین امپراتوری چند ملیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن بردهها و بندیان، احترام به دینها و کیشهای گوناگون، گسترش تمدن و... شناخته شده است.
شهر تاریخی بلقیس
(
0)
محدوده شهر تاریخی بلقیس که در واقع اسفراین کهن محسوب می شود قدمتی حدود چهار هزار سال دارد، در این منطقه در طول قرن ها همواره مردمی زیسته و تمدن آفریده اند و سپس با هجوم و تجاوز اقوام مختلف تخریب شده و بار دیگر از درون خاکسترهای جنگ و نفرت جوانه شهری جدید سربرآورده است.
بیشتر آنچه که اکنون در این شهر تاریخی باقی مانده، آثار و بقایایی است که به دوره صفوی نسبت می دهند، اما شواهد و یافته های جدید تاریخی حاکی از آن است که دیرینگی شهر تاریخی بلقیس در شهرستان اسفراین به قرن دوم اسلامی می رسد.
مهمترین اثر باقی مانده در شهر تاریخی بلقیس که در حال حاضر در سه کیلومتری جنوب غربی اسفراین فعلی واقع شده، ارگی هزار و 200 ساله است که به آن نارین قلعه نیز می گویند، اولین دوره استقرار در ارگ به بعد از حمله مغول به این شهر برمیگردد و بعد از این زمان دوبار در ارگ فعالیتهای مرمتی و ساخت و ساز در پیکره آن دیده میشود.
ارگ آخرین بار توسط افغانها به تصرف درآمد و به طور کامل تخریب شد، اما با این وجود خانوادههایی به طور مستقل تا اواخر قاجار در این مکان زندگی میکردهاند.
بقیه در ادامه مطلب
در هر صورت خرابههای شهر بلقیس اسفراین از اعصار مختلف شامل مجموعه آثار، بقایای ارگ و خندق، بخشهایی از حصار گرداگرد شهر و بقایای مقبره شیخ آذری و... تشکیل میشود و این اثر درسال 1380 به شماره 4497 در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.
اسفراین کهن (شهر بلقیس) پس از اینکه در دوره صفوی رونق گرفت در سال 1731 میلادی توسط افغان ها تخریب شد و ساکنان آن شهر جدیدی را در نزدیکی شهر بلقیس ایجاد کردند.
اسفراین به علت واقع شدن در شاهراه ورودی اقوام مهاجر به ایران از جمله قوم مغول، ازبکها، افغانها و در طول قرون اسلامی بارها مورد تجاوز و تخریب این اقوام قرار گرفته و دوباره با کوشش مردم سخت کوش این دیار سر از خاک برافراشته و شکوفایی خود را بازیافته است.
می گویند ارگ بلقیس اسفراین پس از ارگ بم دومین بنای گلی ایران است که بر اساس اصول معماری ساسانی ساخته شده و مهم ترین مصالح به کار رفته در آن خشت و گل است.
این کهندژ که اصلی ترین قسمت باقیمانده از شهر تاریخی بلقیس محسوب می شود دارای 29 برج بوده که ارتفاع هر کدام از آن ها حدود 11 متر است و این 29 برج از هر سو با خندق احاطه شده اند.
طی کاوش سال 86 در شهر بلقیس سفال هایی شبیه سفال های نیشابور قدیم کشف شد که به سفال های مرو و سمرقند شباهت زیادی داشت و احتمال وجود تمدن در قرون دوم هجری را در این منطقه قوت می داد.
فضای داخلی قلعه با حفاریهای قاچاق به کلی مضطرب شده و فقط از این ارگ بزرگ که زمانی دارای سه طبقه فضای معماری بوده تنها یک پوسته گلی باقی مانده است.
در محدوده حصار شهر آثاری از قبیل بقعه شیخآذری شاعر قرن نهم در زمان شاهرخ تیموری مشاهده میشود و همچنین راسته بازار در بخش میانی شهر و باروی شهر نیز از دیگر قسمتهای این شهر محسوب می شوند.
محل معروف این شهر تپه منار است که با توجه به نوشتههای مورخین، جغرافی نویسان و نیز کاوشهای باستانشناختی احتمالا محل مسجد و دارالاماره اسفراین در دوره بعد از مغول بوده که بخشهایی از آن مورد کاوش قرار گرفته است.
همچنین بنای کاروانسرای تیموری در بخش غربی شهر و مجموعهای از یخدانها متعلق به دوره صفویه که هر دو این ها در حاشیه روستای جوشقان قرار دارند را می توان از بناهای این شهر تاریخی محسوب کرد.
وجه تسمیه شهر بلقیس
مورخان و جغرافی دانان اسلامی از اسفندیار پسر گشتاسب به عنوان بنیان گذار این شهر نام بردهاند. الحاکم مؤلف تاریخ نیشابور از تعلق خاطر قباد (کواذ) ساسانی به آن یاد کرده و نوشته که قباد اسفراین را «مهرجان» خطاب می کرده است.
بیهقی نیز نام اسفراین را «اسپرآئین» خوانده و آن را مرکب از «اسپر» به معنای سپر و «آئین» به معنای راه و روش دانسته است.
نام این شهر به صورتهای سبراین (حدود العالم)، سفراین (تاریخ سیستان)، اسپراین (بیهقی)، اسپرایین (برهان قاطع)، و اسفرائین (ثعالبی، یتیمة الدهر، یاقوت و قزوینی) نیز آمده است. اما گویاترین و موثق ترین سند، که هیچگونه دخل و تصرفی در آن صورت نگرفته و زیر نظر حکومت مرکزی بوده و نام این شهر کهن را به مدت 700 سال یعنی از زمان مغولان تا اواخر حکومت صفوی زنده داشته، سکه است.
این سکه مربوط به زمان فرمانروای قاان العادل از حاکمان ایلخانی است که در شهر اسفراین ضرب گردیده است.
کشف کشتی تاریخی حامل اولین انسان آمریکایی + عکس
محققان آمریکایی کشتی کریستف کلمب را پیدا کردند.
پژوهشگران معتبر آمریکایی میگویند کشتی "سانتا ماریا" را در سواحل هائیتی پیدا کردهاند. این کشتی همان کشتی است که کریستف کلمب در سال 1492 با آن آمریکا را کشف کرد.
"سانتا ماریا" همان کشتی است که تاریخ بشریت را تغییر داد، کشف این کشتی چنان شعفی در آنها ایجاد کرده که باری کلیفورد(Barry Clifford)، باستانشناس دریایی آمریکا میگوید: برای من چنان است که انگار کوه اورست در زیر لاشه این کشتی است.
کلیفورد میگوید: بقایای "سانتا ماریا" کشتی سه دکله ناوگان کریستف کلمب اسپانیایی را یافته است، وی میگوید کلمب همان مردی که در سال 1492 در جستوجوی راه دریایی جدید به هند آمریکا را کشف کرد.
بقیه در ادامه مطلب
کارشناسان میگویند "سانتا ماریا" در 25 دسامبر 1492 در کرانه جزیره هیسپانیولا جمهوری دومینیکن و جزیره هائیتی امروزی در هم شکست و به گل نشست.
کلیفورد گفت: بقایای این کشتی 11 سال پیش (2003) پیدا شد اما در آن زمان به دلیل اشتباه در نتایج تحقیقات، دانشمندان به بیراهه افتاده و نتوانستند اطمینان یابند که این کشتی همان "سانتا ماریا" است.
باری کلیفورد، باستانشناس آمریکایی میگوید، اولین بار دو سال پیش زمانی که خود به آزمایش لاشه این کشتی اقدام کرد ناگهان موضوع برایش روشن شد.
چارلز بیکر (Charles Beeker) گفت، هنوز در این باره تجزیه و تحلیلهای علمی دقیقی در دست نیست. با این حال با توجه به تصاویر برداشتهشده در سال 2003 و همچنین تازهترین تصاویر تجسسی غواصان شواهد قانعکنندهای در دست است که نشان میدهد که این کشتی واقعا همان سانتا ماریاست.
کورش پس از فتح بابل به معبد مردوک رفت و برای ابراز محبت به بابلی ها به خدای آنان احترام گذاشت و در همان معبد که بیش از 1000 متر بلندی داشت برای اثبات حسن نیت خود به آنان تاج گذاری کرد .
منبع : ایران باستان ج 1 صص 232-477
اولین هنرستان فنی و حرفه ای در ایران توسط کورش کبیر در شوش جهت تعلیم فن و هنر ساخته شد .
دیوار چین با بهره گیری از دیواری که کورش در شمال ایران در سال 544 قبل از میلاد برای جلوگیری از تهاجم اقوام شمالی ساخت ، ساخته شد
اولین سیستم استخدام دولتی به صورت لشگری و کشوری به مدت 40 سال خدمت و سپس بازنشستگی و گرفتن مستمری دائم را کورش کبیر در ایران پایه گذاری کرد .
کمبوجبه فرزند کورش بدلیل کشته شدن 12 ایرانی در مصر و اینکه فرعون مصر به جای عذر خواهی از ایرانیان به دشنام دادن و تمسخر پرداخته بود ، با 250 هزار سرباز ایرانی در روز 42 از آغاز بهار 525 قبل از میلاد به مصر حمله کرد و کل مصر را تصرف کرد و بدلیل آمدن قحطی در مصر مقداری بسیار زیادی غله وارد مصر کرد . اکنون در مصر یک نقاشی دیواری وجود دارد که کمبوجیه را در حال احترام به خدایان مصر نشان میدهد . او به هیچ وجه دین ایران را به آنان تحمیل نکرد و بی احترامی به آنان ننمود .
داریوش کبیر با شور و مشورت تمام بزرگان ایالتهای ایران که در پاسارگاد جمع شده بودند به پادشاهی برگزیده شد و در بهار 520 قبل از میلاد تاج شاهنشاهی ایران رابر سر تهاد و برای همین مناسبت 2 نوع سکه طرح دار با نام داریک ( طلا ) و سیکو ( نقره ) را در اختیار مردم قرار داد که بعدها رایج ترین پولهای جهان شد .
داریوش کبیر طرح تعلمیات عمومی و سوادآموزی را اجباری و به صورت کاملا رایگان بنیان گذاشت که به موجب آن همه مردم می بایست خواندن و نوشتن بدانند که به همین مناسبت خط آرامی یا فنیقی را جایگزین خط میخی کرد که بعدها خط پهلوی نام گرفت . ( داریوش به حق متعلق به زمان خود نبود و 2000 سال جلو تر از خود می اندیشید . )
داریوش در پایئز و زمستان 518 – 519 قبل از میلاد نقشه ساخت پرسپولیس را طراحی کرد و با الهام گرفتن از اهرام مصر نقشه آن را با کمک چندین تن از معماران مصری بروی کاغد آورد .
داریوش بعد از تصرف بابل 25 هزار یهودی برده را که در آن شهر بر زیر یوق بردگی شاه بابل بودند آزاد کرد ..
داریوش در سال دهم پادشاهی خود شاهراه بزرگ کورش را به اتمام رساند و جاده سراسری آسیا را احداث کرد که از خراسان به مغرب چین میرفت که بعدها جاده ابریشم نام گرفت .
اولین بار پرسپولیس به دستور داریوش کبیر به صورت ماکت ساخته شد تا از بزرگترین کاخ آسیا شبیه سازی شده باشد که فقط ماکت کاخ پرسپولیس 3 سال طول کشید و کل ساخت کاخ 65 سال به طول انجامید .
داریوش برای ساخت کاخ پرسپولیس که نمایشگاه هنر آسیا بوده 25 هزار کارگر به صورت 10 ساعت در تابستان و 8 ساعت در زمستان به کار گماشته بود و به هر استادکار هر 5 روز یکبار یک سکه طلا ( داریک ) می داده و به هر خانواده از کارگران به غیر از مزد آنها روزانه 250 گرم گوشت همراه با روغن – کره – عسل و پنیر میداده است و هر 10 روز یکبار استراحت داشتند
داریوش در هر سال برای ساخت کاخ به کارگران بیش از نیم میلیون طلا مزد می داده است که به گفته مورخان گران ترین کاخ دنیا محسوب میشده . این در حالی است که در همان زمان در مصر کارگران به بیگاری مشغول بوده اند بدون پرداخت مزد که با شلاق نیز همراه بوده است .
تقویم کنونی ( ماه 30 روز ) به دستور داریوش پایه گذاری شد و او هیاتی را برای اصلاح تقویم ایران به ریاست دانشمند بابلی “دنی تون” بسیج کرده بود . بر طبق تقویم جدید داریوش روز اول و پانزدهم ماه تعطیل بوده و در طول سال دارای 5 عید مذهبی و 31 روز تعطیلی رسمی که یکی از آنها نوروز و دیگری سوگ سیاوش بوده است .
داریوش پادگان و نظام وظیفه را در ایران پایه گزاری کرد و به مناسبت آن تمام جوانان چه فرزند شاه و چه فرزند وزیر باید به خدمت بروند و تعلیمات نظامی ببینند تا بتوانند از سرزمین پارس دفاع کنند .
داریوش برای اولین بار در ایران وزارت راه – وزارت آب – سازمان املاک –سازمان اطلاعات – سازمان پست و تلگراف ( چاپارخانه ) را بنیان نهاد .
اولین راه شوسه و زیر سازی شده در جهان توسط داریوش ساخته شد
داریوش برای جلوگیری از قحطی آب در هندوستان که جزوی از امپراطوری ایران بوده سدی عظیم بروی رود سند بنا نهاد .
فیثاغورث که بدلایل مذهبی از کشور خود گریخته بود و به ایران پناه آورده بود توسط داریوش کبیر دارای یک زندگی خوب همراه با مستمری دائم شد .
در طول سلطنت داریوش کبیر 242 حکمران بر علیه او شورش کرده بودند و او پادشاهی بوده که با 242 مورد شورش مقابله کرد و همه را بر جای خود نشاند و عدالت را در سرتاسر ایران بسط داد . او در سال آخر پادشاهی به اندازه 10 میلیون لیره انگلستان ذخیره مالی در خزانه دولتی بر جای گذاشت
لغت نامه دهخدا : کورش کبیر. [ رُ ش ِ ک َ ] (اِخ ) ? کورش بزرگ . سردودمان و مو?سس سلسله ? هخامنشی (559 - 529 ق .م .) پسر کمبوجیه ?اول ? یا کمبوجیه دوم ? در بعضی از مآخذ او را کورش دوم ? و در برخی دیگر کورش سوم ? نامیده اند. وی بر آخرین پادشاه ماد موسوم به ایشتوویگو ? یا آستیاژ ? خروج کرد ? و پادشاهی را از قوم ماد به قوم پارسی منتقل ساخت و ارمنستان را مطیع کرد و با بابلیان جنگید و بابل و لودیه (لیدی ) را مسخر ساخت و کرزوس پادشاه لودیه را پس از اسارت مورد عفو قرار داد و فریگیا را ضمیمه ? ایران کرد. کورش یهودیانی را که در بابل اسیر بودند آزاد کرد و اجازه ? بازگشت به بیت المقدس داد. وی از طرف شمال شرقی تا رود سیحون (سیردریا) پیش رفت و در کنار آن رود، شهری به اسم خود بنا کرد و از سوی مشرق و جنوب تا رود سند پیش تاخت . او در جنگ با یکی از قبایل سکایی در شمال ایران زخم برداشت و کشته شد، و به قولی دیگر در پارس به مرگ طبیعی درگذشت . آرامگاه وی در مشهد مرغاب (فارس ) است . کورش در میان مردان تاریخی عهد قدیم ، یکی از رجال کم نظیری است که نامشان در اذهان ملل عهدهای مختلف باقی مانده است . حتی می توان گفت که از این حیث او یکی از سه شخصیتی است که به ترتیب تاریخ اسمشان ذکر می شود: کورش ، اسکندر و قیصر (ژول سزار). اشتهار او در میان ملل جهان چند جهت دارد: نخست آنکه پیامبران بنی اسرائیل او را بسیار ستوده اند و پیروان مذاهبی که تورات را مقدس می دانند، از کودکی و از راه کتابهای مذهبی خود با نام کورش ما?نوس می شوند و او را محترم می شمارند. دیگر آنکه کورش را مورخان عهد قدیم و جدید به اتفاق بانی دولتی می دانند که از حیث وسعت بی سابقه بود و از سیحون تا دریای مغرب و بحر احمر امتداد داشت . اما اگر به دیده ? انصاف بنگریم باید بگوییم که شهرت و عظمت کورش از فتوحات او نیست ، زیرا قبل از او بابل و آشور پادشاهان عظیم الشا?ن و جهانگیران نامی داشتند. اهمیت و شهرت جهانگیر کورش از طرز سلوک و رفتاری است که وی با ملل مغلوب داشت و چنین رفتار دادگرانه ای در مشرق زمین بی سابقه بوده است . وی سیاست ظالمانه ? پادشاهان سابق و بخصوص سلاطین آشور را به سیاست را?فت و مدارا تبدیل کرد. دیگر آنکه در فتوحات کورش نه تنها پادشاهان و شاهزادگان مغلوب کشته نمی شوند، بلکه از خواص و ملتزمان او می گردند (مانند: کرزوس و تیگران ). همچنین در شهرهای تسخیرشده کشتار نمی شود و مقدسات ملل محفوظ و محترم می ماند. کورش در بیانیه ها و فرمانهای خود از مقدسات ملل به احترام و تکریم نام می برد. آنچه را از ملل مغلوب ربوده اند، پس می دهد و از جمله برطبق مندرجات تورات 5400 ظرف طلا و نقره به بنی اسرائیل رد می کند، معابد ملل مغلوب را تعمیر و تزیین می نماید (مانند: معبد اساهیل و ازیدا در بابل ، و امر به بنای معبد بزرگی در بیت المقدس ). پس از کشته شدن بلتشصر - پسر پادشاه بابل - دربار پارس و همه ? سپاهیان ایران به حکم کورش ، عزادار می شوند. در لودیا (لیدی ) کورش از میان مردم آنجا یک تن را والی می کند. شهر صیدا که به دست «بخت نصر» پست و ذلیل شده بود، به دست کورش آباد و ارجمند می گردد. از داوریهای مورخان ومدلول اسناد و مدارک تاریخی چنین برمی آید که کورش سرداری دلیر و کاردان و سیاستمداری بزرگ و مهربان بود. اراده ? قوی و عزمی راسخ داشت . جزمش کمتر از عزمش نبود، زیرا که بیشتر به عقل متوسل می شد تا به شمشیر. سلوک کورش با مردم مغلوب ، دوره ? جدید در تاریخ مشرق زمین قدیم گشود که تا حمله ? اسکندر به ایران ادامه یافت و آن را از دوره های پیش متمایز ساخت . (از حاشیه ?برهان چ معین ؛ ذیل کوروش ). و رجوع به ذوالقرنین در همین لغت نامه و ایران باستان ج 1 صص 232-477 شود.
همچنین :
اولین ارتش سواره نظام در دنیا توسط سام ایرانی اختراع شد با 115 سرباز
اولین مردمانی که مس را کشف کردند ایرانیان بودند .
(قدیمی ترین ظرف مسی کشف شده تا به حال مربوط به خاک ایران باستان است )
اولین مردمانی که آتش را در جهان کشف کردند ایرانیان بودند.
اولین مردمانی که ذوب فلزات را آغاز کردند ایرانیان بودند در شهر سیلک در اطراف کاشان .
اولین مردمانی که حروف الفبا را ساختند در 7000 سال پیش در جنوب ایران ، ایرانیان بودند .
اولین مردمانی که نخ را کشف کردند و موفق به ریسیدن آن شدند ایرانیان بودند .
اولین مردمانی که سکه را در جهان ضرب کردند ایرانیان بودند .
اولین مردمانی که عطر را برای خوشبو شدن بدن ساختند ایرانیان بودند
اولین مردمانی که کشتی یا زورق را ساختند ایرانیان بودند به فرمان یکی از پادشاهان زن ایرانی
اولین مردمانی که شیشه را کشف کردند و از آن برای منازل استفاده کردند ایراینان بودند .
اولین مردمانی که به کرویت زمین پی بردند ایرانیان بودند(به دستور جمشید بزرگ در هر نوروز سیب در یه کاسه پر از آب می گذاشتن که نشانه چرخش زمین به دور خورد و خورشید می باشد( .
اولین مردمانی که زغال سنگ را کشف کردند ایرانیان بودند .
اولین مردمانی که مقیاس سنجش اجسام را کشف کردند ایرانیان بودند .
نکات جالب در مورد تاریخ ایران باستان
آیا میدانید :داریوش در پایئز و زمستان 518 – 519 قبل از میلاد نقشه ساخت پرسپولیس را طراحی کرد و با الهام گرفتن از اهرام مصر نقشه آن را با کمک چندین تن از معماران مصری بروی کاغد آورد
آیا میدانید : کورش بعد از تصرف بابل 25 هزار یهودی برده را که در آن شهر بر زیر یوق بردگی شاه بابل بودند آزاد کرد
آیا میدانید : داریوش در سال دهم پادشاهی خود شاهراه بزرگ کورش را به اتمام رساند و جاده سراسری آسیا را احداث کرد که از خراسان به مغرب چین میرفت که بعدها جاده ابریشم نام گرفت
آیا میدانید :
اولین بار پرسپولیس به دستور داریوش بزرگ به صورت ماکت ساخته شد تا از بزرگترین کاخ آسیا شبیه سازی شده باشد که فقط ماکت کاخ پرسپولیس 3 سال طول کشید و کل ساخت کاخ 80 سال به طول انجامید
آیا میدانید : داریوش برای ساخت کاخ پرسپولیس که نمایشگاه هنر آسیا بوده 25 هزار کارگر به صورت 10 ساعت در تابستان و 8 ساعت در زمستان به کار گماشته بود و به هر استادکار هر 5 روز یکبار یک سکه طلا ( داریک ) می داده و به هر خانواده از کارگران به غیر از مزد آنها روزانه 250 گرم گوشت همراه با روغن – کره – عسل و پنیر میداده است و هر 10 روز یکبار استراحت داشتند
آیا میدانید : داریوش در هر سال برای ساخت کاخ به کارگران بیش از نیم میلیون طلا مزد می داده است که به گفته مورخان گران ترین کاخ دنیا محسوب میشده . این در حالی است که در همان زمان در مصر کارگران به بیگاری مشغول بوده اند بدون پرداخت مزد که با شلاق نیز همراه بوده است
آیا میدانید : تقویم کنونی ( ماه 30 روز ) به دستور داریوش پایه گذاری شد و او هیاتی را برای اصلاح تقویم ایران به ریاست دانشمند بابلی “دنی تون” بسیج کرده بود . بر طبق تقویم جدید داریوش روز اول و پانزدهم ماه تعطیل بوده و در طول سال دارای 5 عید مذهبی و 31 روز تعطیلی رسمی که یکی از آنها نوروز و دیگری سوگ سیاوش بوده است
آیا میدانید : داریوش پادگان و نظام وظیفه را در ایران پایه گزاری کرد و به مناسبت آن تمام جوانان چه فرزند شاه و چه فرزند وزیر باید به خدمت بروند و تعلیمات نظامی ببینند تا بتوانند از سرزمین پارس دفاع کنند
آیا میدانید : داریوش برای اولین بار در ایران وزارت راه – وزارت آب – سازمان املاک -سازمان اطلاعات – سازمان پست و تلگراف ( چاپارخانه ) را بنیان نهاد
آیا میدانید : اولین راه شوسه و زیر سازی شده در جهان توسط داریوش ساخته شد
آیا میدانید : داریوش برای جلوگیری از قحطی آب در هندوستان که جزوی از امپراطوری ایران بوده سدی عظیم بروی رود سند بنا نهاد
آیا میدانید : فیثاغورث که بدلایل مذهبی از کشور خود گریخته بود و به ایران پناه آورده بود توسط داریوش کبیر دارای یک زندگی خوب همراه با مستمری دائم شد
آیا میدانید : در طول سلطنت داریوش بزرگ 242 حکمران بر علیه او شورش کرده بودند و او پادشاهی بوده که با 242 مورد شورش مقابله کرد و همه را بر جای خود نشاند و عدالت را در سرتاسر ایران بسط داد . او در سال آخر پادشاهی به اندازه 10 میلیون لیره انگلستان ذخیره مالی در خزانه دولتی بر جای گذاشت